мυℓιfє

یه دوره ای خواب یه خواب سریالی میدیدم راجب اینکه تویه یه دنیای جدید بودم...یونو و اون دنیا داشت نابود میشد
انگار همه ی ادما باهم توی جنک بودن چون یه عده ی مشخصی باید کشته میشدن تا بقیه زنده بمونن
و من و یه گروهی باهم توی اون دنیا بودیم
و جالب تر اینه که
یکی تز اون ادما رو توی واقعیت دیدم

یاااع خیلی طولانیه⁦⋋✿ ⁰ o ⁰ ✿⋌⁩
الان که وبتو شانسی پیدا کردم به ذهنم رسید که یه پست از خوابم بنویسم
بعد اونجا دقیق پردازشش میکنم و بهت میگم بخونی:))
راستی چه جالبه اینکار
میخوای با خوابا چیکار کنی؟

پ.ن : سلام من اکانه م :))

از اونجایی که نود و نه درصد خوابامو فراموش میکنم چیز زیادی ندارم که بگم.
اما یکی از واضح تریناش برای وقتیه که خیلی کوچیک بودم. داشتم بالای بلندی راه می‌رفتم، یهو پام لیز خورد و افتادم پایین. همون لحظه از خواب پا شدم و دیدم از بالای تخت افتادم پایینD:

چه جالبب
منم برای نوستن خیلی از داستانای کوتاهم از تصورات ریدرا استفاده میکنم!!
خوشبختم مانامی:))
لازمه بیستر معرفی کنم؟۱۸ سالمه و یه نیمچه تحلیلگر و فلسفه دوستم:)

هییی اصلا سن اهمیتی نداره!!
توی وب من خیلیا۱۰ سالشونه حتی! و همیشه میان و سوالاسونو میپرسن یا باهام حرف میزنن
سن واقعا اهمیتی ندارع ، منو به چشم یه ادم ببین که مثل خودته و یهویی پیدات کرده⁦(｡•̀ᴗ-)✧⁩
مگه چند سالته حالا؟

چقدر سخت!•---•

نمیدونم...خوابای من چند نوع مختلفن ...بعضیاش افتضاحن!بعضیاشم به شدت بی معنی وفقط به ندرت پیش میاد که اون خوابای رویایی وبامفهوم رو ببینم که البته معنیشم کسی به جز خودم نمیتونه درک کنه:///
ولی ایده ی خیلی از کارکترها و داستان هام رواز روخواب هام گرفتم"
یکی ازداستانایی که از روخواب هام نوشتمم گذاشتم تو وب اصلیم‌.
می دونی ایده یی که از اونا به دست میاد خیلی پخته ست...واقعا پتانسیل خوبی توشه^^همشون چیزای خوبی شدن تقریبا‌
انگار یه چیزی الهام میشه بهم از یه عالم دیگه😂

خب تنها خوابی که برام قابل تعریف کردنه الان یه خواب عجیب، بی سر وته وخیلی ترسناکه!بگمش؟خودت گفتی عجیب ترین!

ازهمه نوعش بگم؟؟؟
وای نهههه خجالت میکشمممم!
بعضیاشونم خیلی+18ان:///
آدرس داستانمو؟
ببین اگه آدرسشو بهت بدم توضیحات اولش نمیاد.بهتره توضیحات اولشو بخونی که درباره ی خواب دیدن نوشتم ...نمیدونم میتونه بهت کمک کنه یانه.
ولی خب‌.
آدرس اون وبم اینه
zeinabbanoo84.blogfa.com
سومین پسته!

حسی که دارمم بازم بستگی داره به نوع خواب.سخته توصیف کردنش😂
باشه صبر کن بتونم جمع وجورش کنم اون خوابمو برات میگم.فقط چرته!
بنظرم دنیای خواب ها یه چیزیه که فقط خودمون میتونیم درکش کنیم.چون توی ذهن برنامه ریزی میشه درست مثل ذهنمون خاصه.حتی نزدیک ترین آدم به خودمون(حتی خودمون:/)هم نمیتونه تمام لایه های ذهنمونو درک کنه!

اهم...به نام خدا"-"

یکی از عجیب ترین خوابایی که این چند وقته دیدم و یادم میاد، یکی این بود که یه دنیایی شبیه به اتک آن تایتان بود، تایتان توش نبود البته، فقط مکانش شبیه به بود، بعد یک گروه از ما می خواستم برن آخر جهان رو کشف کنن و اینا، منم اون نقش دختر لوس عه رو داشتم تو خواب، که یکی رو داره که کاراشو انجام میده و پشتش عه و ایناD: بعد اونی که مراقبم بود شباهت عجیبی به میکاسا داشت"-"
بعد من به هیچ کس نگفتم و رفتم آخر جهان رو کشف کردم*-*
انقدرررر قشنگ بود اونجا که نگووو :( اصلا خیلی خوشگل بود :( پر از سبز زار و چند تا زرافه خوشگل :( خورشید هم یه جوری تو مرکزش بود، خیلی خوشگل بود اصن :(
بعد یه جوری شده بود که ما فقط می تونستیم چند نفر رو به آخر جهان ببریم، چون که جهان خودمون در حال نابود شدن بود و اینا، بعد من هم هی می گفتم بیاید همه رو ببریم! که همه مخالف بودن باهام.
بعد اون کسی که همیشه مراقبم بود، نشست کنارم و توضیح داد که ما همه رو نمی تونیم ببریم، بعد منم گریه کردم و اونم بغلم کرد T-T
بغلش خیلی بوی خوبی داشتتتتت =[ هق.
بعد همونجا از خواب پریدم*-*

خواب عجیب غریب بازم دارم، بگم؟ "-"

خببب، خودت خواستی*-*

تو این یکی خوابم من تو یکی از این گروه های خیابونی الاف بودم که میرن دزدی می کنن و‌ اینا، استایل و تیپمم هم شدیداً قشنگ و خفن بود! یه چیزی شبیه به این دختره تو شش قهرمان*-* بعد یه معشوقه هم داشتم تو گروهمون، که اونم شدیداً خوشگل بود*-*

خب خواب بعدی"-"

تو این یکی خواب دیدم شدم مسافر زمان، بعد رفتم تو کلاس پنجم! معلم داشت درس می داد بعد سوال پرسید منم جواب دادم بعد معلم خیلی عصبانی شد و اینا (این معلم کلاس پنجمم خیلی آدم بدی بود :/) بعدش اومد با شمشیر من رو بزنه (:/) بعد چون من این قدرت سفر کردن تو زمان رو از یکی دزدیده بودم، اونم اومده بود، کلا همه حمله کرده بودن بهم"-"
منم پشت بچه های کلاس قایم شدم، تا پیدام‌ نکنن.
بعد تو بغل صمیمی ترین دوستم تو کلاس پنجم مُردمD: